جدول جو
جدول جو

معنی زحمت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

زحمت داشتن(چَ پَ زَ دَ)
بیماری داشتن. رنجور بودن. دچار درد و بیماری بودن. بیماری. کسالت. مرض: مولانا قطب الدین بعیادت بزرگی رفت پرسید چه زحمت داری. گفت تبم میگیرد و گردنم درد میکند. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 150)
لغت نامه دهخدا
زحمت داشتن
زحمت دادن:) ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگاه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری . (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
باعث زحمت شدن، رنج و آزار دادن، اذیت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرمت داشتن
تصویر حرمت داشتن
احترام داشتن، ارجمند داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحبت داشتن
تصویر صحبت داشتن
گفتگو کردن، همنشینی کردن، صحبت کردن
فرهنگ فارسی عمید
(گِ رِ تَ)
محترم شمردن. توقیر. (تاریخ بیهقی) :
بازگو تا چگونه داشته ای
حرمت آن بزرگوار حریم.
ناصرخسرو.
لیکن چو حرمت تو ندارد تو از گزاف
مشکن ز بهر حرمت اسلام حرمتش.
ناصرخسرو.
گر ندارد حرمتم جاهل مراکمتر نشد
سوی دانا نه نسب نه جاه و قدر و نه حسب.
ناصرخسرو.
علما و أئمۀ دین را حرمت دار. (مجالس سعدی ص 19)
لغت نامه دهخدا
(خَ زَ دَ)
مجالس بودن. هم نشین بودن: با بدان صحبت مدار و بصحبت نیکان نیز قناعت مکن. (ابوسعید ابوالخیر). امیر بغداد که با امیر ماضی صحبت داشت و مکاتبت و مراسلت نمود از امیر ازین حدیث بیازرد. (تاریخ بیهقی ص 438).
جز که با درخورد خود صحبت ندارند از بنه
بر همین قانون که در عالم همی ارکان کنند.
ناصرخسرو.
خردمند با اهل دنیا برغبت
نه صحبت نه کارو نه یاوار دارد.
ناصرخسرو.
نقلست که هر که با او صحبت خواستی داشت شرط کردی، گفتی اول من خدمت کنم. (تذکره الاولیاء).
من و دوستی چون دو مغز در پوستی صحبت داشتیم ناگاه اتفاق غیبت افتاد. (گلستان).
صبر چون پروانه باید کردنت در داغ عشق
ای که صحبت با کسی داری نه در مقدار خویش.
سعدی.
اگر کنج خلوت گزیند کسی
که پروای صحبت ندارد بسی.
سعدی.
نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(چَ تَ)
غصه داشتن. ناراحتی داشتن. سزاوار کیفر بودن. (کاری) دارای تبعات و عواقب وخیم بودن: چون صورت حال بشنید، معلوم کرد که آن زشت، چندان تبعت و زحیر ندارد و آن جنایت اثم کبیر نه. (مقامات حمیدی)
لغت نامه دهخدا
(شُ کَ دَ)
دوست داشتن. مهر داشتن. دوستی داشتن. محب بودن:
محبت با کسی دارم کزو با خود نمی آیم
چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد.
سعدی.
با هیچیک از ایشان میل و محبتی ندارد. (سعدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرمت داشتن
تصویر حرمت داشتن
ارجمند بودن احترام داشتن توفیر، حرام بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمل داشتن
تصویر تحمل داشتن
طاقت داشتن تاب و توانایی داشتن، صبر داشتن شکیبا بودن
فرهنگ لغت هوشیار
صحبت داری گفت و گو کردن به سخن نشستن همنشینی کردن مجالس بودن، گفتگو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رنج دادن رنجه کردن موجب زحمت و تصدیع شدن اسباب زحمت گشتن، توضیح: غالبا به عنوان تعارف به کار رود، آزار رسانیدن، ضرر رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجت داشتن
تصویر حجت داشتن
دلیل داشتن برهان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحبت داشتن
تصویر صحبت داشتن
((~. تَ))
همنشینی کردن، گفتگو کردن
فرهنگ فارسی معین
علاقه مند بودن، مهر ورزیدن، مهربانی کردن، مورد تفقد قرار دادن، عنایت کردن، بذل محبت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
Ply, Trouble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
œuvrer, déranger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
jitihada, kusumbua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
gayret etmek, rahatsız etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
열심히 일하다 , 괴롭히다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
頑張る , 困らせる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
להתאמץ , להפריע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
bekerja keras, mengganggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
मेहनत करना , परेशानी करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
трудиться , беспокоить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
ploegen, storen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
trabajar con empeño, molestar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
faticare, disturbare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
trabalhar, incomodar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
辛勤工作 , 麻烦
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
pracować, niepokoić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
трудитися , турбувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
sich abmühen, stören
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
พยายาม , รบกวน
دیکشنری فارسی به تایلندی